رفاقت تنها یک واژه است بر روی کاغذ
یک تلفظ بر زبان است
رفاقت یک هیاهوی بزرگ
است پوچو خالی
برابر با تهی در هندسه...
رفته ای!!!!
و من هنوز توان برداشتن
چشمانم از در را ندارم...
چه بی رحمانه نشسته ام
پای پیری دقیقه هااااااااااااا!!!!
سکه ی زندگیم شیر ندارد
اما
همین خطی
که مرا به تو
وصل
نگه میدارد را
بسیار دوست میدارم................
تنهایی یعنی عبور میکنم هر روز
از کنار نیمکت های خالی پارک...
طوری که
انگار کسی در نیمکت های اخرین
انتظارم را میکشد...
و به انجا که میرسم باید...
وانمود کنم که باز هم دیر رسیده ام..
فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد
خداوند پذیرفت
او را وارد اتاقی نمود که جمعی از مردم در اطراف دیگ بزرگ غذا نشسته بودند
همه گرسنه نا امید و در عذاب بودند
هر کدام قاشقی داشت که به دیگ می رسید
ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود
به طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند
عذاب آنها وحشتناک بود !
آنگاه خداوند گفت :
اکنون بهشت را به تو نشان می دهم
او به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد شد
دیگ غذا ...
جمعی از مردم ...
همان قاشقهای دسته بلند ...
ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند
آن مرد گفت : نمی فهمم !!!
چرا مردم اینجا شادند
در حالی که در اتاق دیگر بد بختند؟
با آنکه همه چیزشان یکسان است؟
خداوند تبسمی کرد و گفت :
خیلی ساده است
در اینجا آنها یاد گرفته اند که یکدیگر را تغذیه کنند
هر کسی با قاشقش غذا در دهان دیگری می گذارد
چون ایمان دارد که کسی هست که در دهانش غذایی بگذارد